English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (5998 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
death squad U جوخهی اعدام
death squads U جوخهی اعدام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
capital punishment U کیفر اعدام مجازات اعدام
death squad U جوخهی تیرباران
death squads U جوخهی مرگ
death squad U جوخهی مرگ
death squads U جوخهی تیرباران
gallows U اعدام
hanging U اعدام
execution U اعدام
overhang U اعدام کردن
extinction U اعدام انهدام
death penalty U کیفر اعدام
the penalty of death U کیفر اعدام
death penalty U مجازات اعدام
capital punishment U مجازات اعدام
capital punishment U اعدام مجازات
convicted to death U محکوم به اعدام
death warrant U حکم اعدام
hangman U مامور اعدام
under sentence of death U محکوم به اعدام
under pain of death U با کیفر اعدام
to die on the scaffold U اعدام شدن
overhangs U اعدام کردن
to death penalty U اعدام مجازات
death sentences U حکم اعدام
death sentence U حکم اعدام
death warrants U حکم اعدام
hangmen U مامور اعدام
gasses U اعدام با گاز
gassed U اعدام با گاز
gases U اعدام با گاز
gas U اعدام با گاز
executioners U مامور اعدام
executioner U مامور اعدام
executed U اعدام کردن
executed [judicially killed] <adj.> <past-p.> U اعدام شده
gallows U مستحق اعدام
executing U اعدام کردن
executes U اعدام کردن
execute U اعدام کردن
administer U اعدام کردن
to execute somebody U اعدام کردن [حقوق]
gallows bird U ادم مستحق اعدام
carrying out [of a death sentence] U اجرا [حکم اعدام]
capital offence or crime U گناه مستوجب اعدام
gas chamber U محفظه اعدام با گاز
guillotine U با گیوتین اعدام کردن
guillotined U با گیوتین اعدام کردن
guillotines U با گیوتین اعدام کردن
guillotining U با گیوتین اعدام کردن
hanging U محزون مستحق اعدام
electric chair U صندلی اعدام الکتریکی
electric chair U اعدام بوسیله برق
gas chambers U محفظه اعدام با گاز
administered U انجام دادن اعدام کردن
administering U انجام دادن اعدام کردن
administers U انجام دادن اعدام کردن
hang man U مامور اعدام به وسیله دار
capital U گناه مستوجب اعدام سرمایه
to execute somebody for something U کسی را بخاطر چیزی اعدام کردن
execution U بدار زدن اعدام اجرا کردن
black flag U پرچمی که نشانی اعدام زندانی است
auto da fe U اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
black cap U کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
to be broken on the wheel U روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
flag U جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
flags U جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
gallows U چوبه دار مجازات اعدام با دار
quarter session U محاکمی که چهار بار در سال تشکیل می شوند این محاکم صلاحیت رسیدگی به جرایمی را که شخص ممکن است به علت ارتکاب انها به اعدام یاحبس ابد محکوم شود ندارند
execute U قانونی کردن اعدام کردن
executed U قانونی کردن اعدام کردن
executes U قانونی کردن اعدام کردن
executing U قانونی کردن اعدام کردن
Recent search history Forum search
1The outright abolition of the death penalty.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com